انتهاي عاشقي


رفته‌اي اما هنوز  شب، خمار از مِي انتظار است
و مهتاب، در اسارت هزار و يك شب بي‌قرار!
دفتر شعرم  آغشته به بوي فصل تنهایي‌ست
حرف تازه‌اي در ذهن تلخ فاصله‌ها نيست
آسمان اما، دوباره باراني‌ست !
رفته‌اي و من هنوز  به اعجاز صداي تو ايمان دارم
و به سكوت نجيب چشمانت و مهربانی دستانت
سجده مي‌گزارم ... خداوند
تو را و باران و عشق را  با هم آفريد!
و مرا تنها ... تنهاتر از همیشه آفرید!!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: <-TagName->
جمعه 10 شهريور 1391برچسب:,10:54به قلم: حميد منصوري ™